باید متخصص شوم
این جمله کوتاه اما الهام دهنده، برداشتی است از کتاب کار عمیق اثر کال نیوپورت
تز اصلی این کتاب تا جاییکه مطالعهاش کردم، اصرار به تمرکز در کار جهت متخصص و بهترین شدن است. خیلی نمی توان به این حرف ها اعتماد کرد که اگر تخت خوابت را مرتب کنی، یا ۵ صبح از خواب بیدار شوی، قطعا موفق میشوی (که البته من از طرفداران این دو رویکرد هستم) اما این پیام بشدت برای من قابل باور و منطقی است که «با تولید کردن متخصص میشوی»
همین عامل باعث شدن کمی به خودم بیایم. متوجه شوم تنهایی نمی توانم موفق بشوم و لازمه اش یه تکان بزرگ است. ارتباطم را با شخص موفق و پرارتباط زندگیم حفظ کردم. او همیشه من را سوق می دهد به تولید کردن. هدفش این که من تولید کنم نیست ولی خب این اتفاق می افتد. برای هر پروژه ای که به ذهنش می رسد و اتفاقا خیلی هم پروژه به ذهنش می رسد، من مجبور می شوم ساعتها فکر کنم، دسته بندی و سازماندهی کنم و نهایتا مقداری از زمانم را صرف کلنجار رفتن با یکی از نرم افزار های ورد، اکسل، پاورپوینت، اکسس، مایند مپ و... کنم. برای مثال ناگهان به ذهنش می رسد که باید طرح پژوهش بنویسیم برای مدارس و من ساعتها در مسیر مسلط شدن بر نگارش متون رسمی و کار با نرم افزار ورد حرکت می کنم. همین حالت هنگام پروژه های مالی و پروژه های تدریس محور هم اتفاق می افتد.
تا قبل از مطالعه این کتاب با معجزه تولید کردن آشنا نبودم. تولید کردن در نگاهم یک امر خنثی و بی معنی بود. هر گاه از تولید کردن می شنیدم، یاد گاو و گوسفند و گندم و در بهترین حالت تلفن همراه می افتادم. در حالیکه کشف یک ایده جدید، نوشتن یک متن یا داستان، تدوین یک مقاله، طراحی یک بازی، ساخت یک داشبورد مدیریتی در اکسل و حتی هم صحبتی با یک دوست از جنس تولید است.
تولید معجزه است. همان طور که سختیهای بسیاری دارد. ناامید شدن و امیدوار شدن دارد. ولی آخرش شما را متخصص میکند.
کتاب کارعمیق، راه موفق شدن را متخصص شدن می داند، و راه متخصص شدن را تولید کردن می داند.
و من میخواهم موفق شوم، پس متخصص می شوم. متخصصی که بهتر از من وجود نداشته باشد.