منظومه

باشد که نافع آیدم این نظم دلپذیر

منظومه

باشد که نافع آیدم این نظم دلپذیر

من بی من

دوشنبه, ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ۰۲:۴۵ ب.ظ

این بار اما قدم به قدم راه می‌روم در جاده ابریشمی خیالاتم. در سکوت سرسام آور شب. در سرمای جان‌سوز زمستان. این بار راه می روم با تو

راه می روم به سوی تو. راه می روم برای تو. من یک شب گردِ دوره گردِ بی همه جا و بی همه کس هستم که راه می روم

کاری جز راه رفتن ندارم. و همین راه رفتن تنها و بزرگ ترین دارایی من است از عشقی که آن را هم ندارم، و آن عشقی که ندارم و به جایش راه می روم تحفه ایست ناچیز  از تمام روزها و شب هایی که در خیال تو به سر کردم و بعد فهمیدم که شب ندارم و روز ندارم و خیال هم ندارم.

 

و راه می روم به سوی تو در شبی که تو برایم ستاره بارانش کردی. گرمای دستانت را حس می کنم وقتی در جیب هایم فرورفته اند انگار جیب هم ندارم و جیب هایم برای توست و دست هایت را در جیب هایم جا گذاشته ای و حالا من که از سوز سرما به تو پناه آورده ام، به تو رسیده ام

 

باز هم راه می روم. راه می روم روی جاده ابریشم ابروانت. این جاده اما بالا و پایین دارد. می رود بالا، می افتم. می رود پایین می افتم. این ابروانت را برای چه کسی اینچنین بالا و پایین می کنی. شاید برای من باشد. شاید می خواهی آنقدر بالا و پایینم کنی که رهایم کنی از اسارت زیباییت. می خواهی مرا بربایی. اما، منی وجود ندارد. پس ...

 

راه می روم، نه، راه می روی. این من نیستم که راه می روم. من حتی راه هم نمی روم. من تمام تو هستم و این تو هستی که قدم به قدم بر بند بند وجود من راه می روی. و من کیستم جز تو و تو کیستی که اینچنین مال خودت می کنی همه هستی من را

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۹/۲۱
محمدجواد ربیعی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی