منظومه

باشد که نافع آیدم این نظم دلپذیر

منظومه

باشد که نافع آیدم این نظم دلپذیر

۲ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

این موضوعی که می خواهم در موردش بنویسم از آن موضوع هایی است که نمی توان هر جایی و مقابل هر کسی در موردش صحبت کرد. کاملا شخصی است و اگر گمان می کنید جنبه شنیدن این صحبت ها را ندارید همین الان گمتان را گور کنید و بروید پی زندگی و کارتان

زمان و مکان و مخاطب ازدواج همیشه در هاله ای از ابهام خواهد ماند. عده ای به خودشان تکانی می دهند و می روند که این سه عنصر حیاتی را در طبیعت خدا پیدا کنند. عده ای هم مثل من از همه جا بی خبر می نشینند که دست تقدیر با آن ها دست بدهد و شاید دست یکی دیگر را هم در دستشان قرار دهد.

بی پرده بگویم من از آن آدم هایی هستم که ازدواج را کاملا امری الهی می دانم. یعنی معتقدم من و خودم و مادر و پدرم و خواهرم و خاله و عمه ام و عموم و دایی ام هیچ نقشی در رخ دادن ازدواج و حتی کیفیت و کمیت آن نداریم. چه قبل از ازدواج، چه حین و چه بعد. البته هیچ نقشی هم که نیست. همان داستان تو وظیفه ات را انجام بده بقیه اش با خدا را مرور کنید.

مراحل ازدواج از نظر من بدین شکل است. اگر این مراحل را طی نکردید و ازدواج کردید هیچ تعجبی نکنید چون این ایده کاملا شخصی است و استناد خاصی ندارد.

قبل از ازدواج باید خوب باشی. خوب بودن یعنی تقوا داشتن. یعنی انجام واجبات و ترک محرمات. خوب بودن با تعریف من سخت است. مخصوصا اگر از کودکی به آن عادت نکرده باشی. پس بهتر است بگویم باید برایند زندگی ات قبل از ازدواج یعنی از سن بلوغ به بعد رو به خوب بودن باشد. یعنی اگر کثافت کاری کرده ای قبلا به درک. الان خوب باش.

وقتی مطمین شدی که برایند زندگی ات خوب است. هر از گاهی یک خطایی سر می زند و دوباره بر می گردی سر کارت می توانی بیاندیشی که چقدر برای زندگی مشترک با یه آدم دیگر برای تا آخر عمر مناسبی. ملاک هایی که باید ببینی در خودت را لیست کرده ام:

 

رشد فکری: دغدغه دیگری به جز خودت را داشتن / توانایی مدیریت کردن مشکلات / شناخت خود /

رشد احساسی: تمایل به تحت سرپرستی گرفتن دیگری

رشد مالی: توانایی مدیریت مالی زندگیت / دریافت حداقل حقوق مناسب برای یک نفر (برای دومی را خدا می رساند) / کار مناسب (حلال باشد)

رشد شخصیت: اعتماد به نفس / روابط عمومی صحیح / متشخص و محترم / 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۰۰ ، ۱۰:۰۱
محمدجواد ربیعی

می توانم به راحتی اقرار کنم که بیشتر اوقات خود را تنها ندیدم. نه اینکه همیشه رفقایی داشته باشم که کنارم باشند و حال دلم را عوض کنند. نه اینکه همیشه در جمع های خانوادگی به درخشم و به درخشانم. نه اینکه آنقدر آدم خوبی بشوم که خدا را در تمامی لحظات در کنار خودم ببینم. همه این ها اگر می شد خیلی خوب بود. ولی تنها نبودن من شکل دیگری داشت. 

عموما برای برای بودن ها شکل میکشند. مثلا میگویند فلانی زیبا بود و زیباییش اینطوری است که در کاغذ کشیده ام. یا مثلا می گویند فلانی عصبانی بود اینطوری که ادایش را در می آورم. هیچ وقت نمی گویند:« باورت نمیشود وقتی خشتک شلوار پدر دوستم در عروسی پسرش پاره شد چه شکلی نبود.» بعد که بخواهند بهتر توصیف کنند بگویند:«برای اینکه بهتر متوجه بشوی قیافه اش چطوری نشد به صورت من نگاه کن تا ادایش را در بیاورم»

خب این کاملا مزحک است که بگوییم درخت ها در فصل بهار چه شکلی نیستند. یا مثلا بگوییم کوه ها زمانی که لابه لای دانه های برف پنهان می شوند چه شکلی نمی شوند. خب از آن اول مثل آدم بگو چه شکلی می شود. به جای اینکه بیایی و آن یک حالت را توصیف کنی میایی و تمام میلیون ها حالتی که نیست را شرح می دهی. تو یک احمق هستی

خلاصه که کمی قبل تر عرض کردم «ولی تنها نبودن من شکل دیگری داشت»

من واقعا تنها نبودم چون همیشه کسی را داشتم که به فکر من باشد و من برای او مهم باشم و حاضر باشد هر وقت و بی وقتی جواب تلفن ها و پیامک هایم را بدهد. این که همچین آدمی همیشه کنار شما باشد احتمالا به این دلیل است که شما خودتان از قبل اقداماتی انجام داده اید. مثلا

احتمالا به کسی آنقدر محبت کرده اید که حاضر باشد برای جبران محبت های شما همیشه در خدمت شما باشد

یا شاید کسی را استخدام کرده باشید

یا حتی ممکن است خود را آنقدر نیازمند و بدبخت نشان داده باشید که کسی ترحم کند و بیاید و زیر بال و پرتان را بگیرد

اما هیج کدام درست نیست

حتی فکر های دیگری هم که الان دارید و تقریبا یقین دارید که باید یکی از این ها باشد اگر یکی از آن ها نباشد هم نیست

آدم هایی که همیشه کنار من بودند، بدون هیچ بهایی همیشه کنار من بودند. 

یعنی از من چیزی نمیخواستند

کاری

پولی

محبتی

هیچ،‌انگار آمده بودند که بصورت رایگان حرف های دل من را بشنوند و بدبختی هایم را تصور کنند و مرا راهنمایی کنند و و و

این ها مربی های من بودند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۱:۵۲
محمدجواد ربیعی